من از پشت پنجره ي اتاقم
مردي را ديدم
تكيه زده به ديوار حياط
كه تمام قد
از گوشه ي چشمانش زل زده
به سیگارش پک میزند
و هيچ كس ندانست اشكي كه نريخت به كدامين سو گريخت
من اما از عطر گس نفس هايش
لرزه بر اندامم نشست
و هيچ كس نفهميد پنجره اتاقم را به كدامين گناهش كوبيدم
فرشته خوبی ها و مهربونی پر کشید...
پنجره ,كدامين ,هيچ ,كس ,ي ,گس ,به كدامين ,هيچ كس ,گس نفس ,عطر گس ,نفس هايشلرزه
درباره این سایت